گاهی که دلم...


...من عاشق او بودم و او عاشق او

 

گاهی که دلم

به اندازه ی تمام غروبها می گیرد

چشمهایم را فراموش می کنم

اما دریغ که گریه ی دستانم نیز مرا به تو نمی رساند

من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس

مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست

و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد

و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند

با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست

از دل هر کوه کوره راهی می گذرد

و هر اقیانوس به ساحلی می رسد

و شبی نیست که طلوع سپیده ای در پایانش نباشد

از چهار فصل دست کم یکی که بهار است



نظرات شما عزیزان:

نازنين
ساعت22:50---4 آذر 1392
دیار عاشقی هم شهر هرت داره !



خیلی راحت دل می دزدن ،



دل می برن ، دل می شکنن



آنکه می رود فقط می رود



ولی آنکه می ماند درد می کشد ،



غصه می خورد ، بغض می کند ،



اشک می ریزد و تمام اینها



روحش را به آتش می کشد



و در انتظار بازگشت کسی که



هرگز باز نخواهد گشت



آرام آرام خاکستر می شود …



آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …
پاسخ::-( آره خیلییم بده


Mohsen
ساعت16:02---13 مرداد 1391
چه سخت است دلتنگ قاصدك بودن در جاده اي كه درآن هيچ بادي نمي وزد...

اين مطلبت فوق العاده بود دوست من
پاسخ:مرسی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





|- Hossein Nori Nasab -|

طراح سجاد تولز